شما می توانید برای مطالعه سر فصل دلخواه خود با کلیک بر روی هر بخش به سر فصل مد نظر مراجعه کنید:
بازارهای مالی در کنار جذابیتهای زیاد، پیچیدگیهای خاص خودشان را دارند؛ در حالی که برخی از فعالین این بازار فکر میکنند بازارهای مالی صرفاً بررسی نمودار قیمتی و تحلیل قیمت است اما در اصل در این نوع بازارها انواع مختلفی از تحلیل وجود دارد. تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال نوعی از تحلیل است که میتواند با ارائه دیدگاه مناسب به تحلیلگر، به او کمک کند روند کلی قیمت یک جفت ارز را بشناسد. تحلیل فاندامنتال بر ارزیابی ارزش ذاتی یک دارایی با بررسی عوامل اقتصادی، مالی و کیفی که ممکن است بر قیمت آن تأثیر بگذارد، متمرکز است. در تحلیل بنیادی هدف نهایی، تجزیه و تحلیل ارزش و قیمت ذاتی یک دارایی و مقایسه آن با قیمت فعلی است. در صورتی که ارزش ذاتی از کنونی بالاتر باشد، میتوان نتیجه گرفت که قیمت حال حاضر دارایی ارزان است. در حالت عکس، یعنی وقتی که ارزش ذاتی از فعلی پایینتر است، قیمت حال حاضر دارایی مورد نظر گران تلقی میشود. با در اختیار داشتن اطلاعات این چنینی، قادر به تصمیمگیری آگاهانه درباره خرید یا فروش آن ارز دیجیتال خواهید بود.
آموزش تحلیل بنیادی یکی از مهمترین کارها در مسیر آموزش ارز دیجیتال است. اما تحلیل بنیادی چیست و چه کمکی به تحلیلگران میکند؟ آیا تحلیل بنیادی در بازار ارزهای دیجیتال اهمیت دارد؟ چگونه یک رمزارز را از نظر بنیادی بررسی کنیم؟
در ادامه این مقاله با بیتفا همراه باشید تا به صورت کامل و صفر تا صد با تحلیل بنیادی آشنا شده و به آموزش تحلیل فاندامنتال بپردازیم.
اخبار، اتفاقات، گزارشها و خیلی از دادههایی که نسبت به یک رمزارز منتشر میشود، تاثیر مستقیم بر روند قیمتی آن رمزارز دارد. دادههای منفی باعث ایجاد عرضه (ایجاد فشار فروش) و دادههای مثبت باعث ایجاد تقاضا برای یک رمزارز میشوند. شناسایی و تحلیل این دادهها میتواند به تحلیلگر کمک کند تا روند کلی یک جفت ارز را شناسایی کند و سپس با بهرهگیری از تحلیل تکنیکال، نقاط قیمتی بهینه برای ورود به معامله را پیدا کند. به علم بررسی دادهها و تحلیل تاثیرات آن بر قیمت، تحلیل بنیادی یا همان Fundamental analysis گفته میشود.
آموزش تحلیل بنیادی میتواند به تحلیلگر کمک کند دیدگاه مناسبتر و بهتری نسبت به نوسانات پیش رو قیمت داشته باشد، از طرفی آموزش تحلیل تکنیکال نیز میتواند به تحلیلگر کمک کنند نقاط مناسب قیمتی را به درستی شناسایی کند و در محدودههای قیمتی مناسب وارد معامله شود. اما تسلط کافی هم بر روی تحلیل تکنیکال و هم بر روی تحلیل فاندامنتال، در کنار یکدیگر میتواند نتایجی عالی برای یک تحلیلگر رغم بزند و برآیند سرمایه گذاری فوق العاده ای را به همراه داشته باشد .
تحلیل تکنیکال در تمام بازارهای مالی تقریباً به یک صورت است و تحلیلی که برای مثال در بازار فارکس نتیجه میدهد به احتمال زیاد میتواند در بازار ارزهای دیجیتال و بورس نیز نتیجه بخش باشد. اما تحلیل بنیادی در هر بازاری شیوه خاص خود را دارد؛ برای مثال دادههایی که یک تحلیلگر فاندمنتال آنها را بررسی میکند ممکن است تحلیلگر بازار فارکس هیچ ایدهای نسبت به آن نداشته باشد.
بازار رمز ارزها یک بازار فناوری است و ما در این بازار با پروژههای جدید، با ایدههای نوآورانه و همراه با تکنولوژیهای کامپیوتری رو به رو هستیم. در نتیجه در این بازار برای شناسایی آینده یک رمزارز باید پروژه آن را از نظر بنیادی تحلیل کرده و مزایا و معایب آن را شناسایی کنیم. قیمت گذاری برای هر ارز، سهام، کالا و... با توجه به میزان عرضه و تقاضا سنجیده میشود و در بازار کریپتو بخش زیادی از این میزان بر اساس دادههای ارائه شده از هر پروژه ایجاد میشود. تحلیلگر فاندامنتال به دنبال آن است که با کنار هم قرار دادن دادههای بنیادی و تحلیل آنها، نسبت عرضه و تقاضایی که ممکن است در آینده برای یک رمزارز ایجاد شود را پیشبینی کند.
در ادامه به آموزش تحلیل فاندامنتال، نحوه بررسی عوامل موثر بر قیمت و آشنایی با دادهها و شاخصهای مهم خواهیم پرداخت.
در تحلیل بنیادی با ماهیت پروژه، کارهایی که انجام میدهد، مشکلات و نیازهایی که برطرف میکند و کاربردی که دارد سر و کار داریم. در این نوع تحلیل دادههای زیادی را باید زیر نظر داشت و البته باید این دادهها را به صورت مستمر رصد کرد تا اگر پروژهای از اهداف خود دور میشود سریعاً از آن پروژه خارج شویم. در ادامه مراحلی که در تحلیل بنیادی پروژهها باید طی کنیم را بررسی خواهیم کرد.
برای تحلیل فاندامنتال در قدم اول باید پروژهها را دسته بندی کنیم؛ برای مثال زمانی که یک پروژه معاملاتی غیر متمرکز را از نظر بنیادی تحلیل میکنیم، این پروژه را باید در دسته صرافیهای غیر متمرکز قرار داده و با معیارهای موجود در این دسته تحلیل و آن را با پروژههای موجود در این دسته مقایسه کنیم. برای مثال مقایسه بلاکچین لایه یک آپتوس با پلتفرم وامدهی کامپاند مقایسه درستی نیست و هر پروژهای با توجه به حوزه فعالیتی خود باید بررسی شده و با رقبای حوزه خود مقایسه شود.
در حالت کلی پروژهها را میتوان به دستههای بلاکچین لایه یک، بلاکچین لایه دو، صرافیهای غیر متمرکز، پلتفرمهای وامدهی، پلهای میان بلاکچینی، اوراکلها و... تقسیم بندی کرد. دسته بندی پروژهها کار دشواری نیست و تنها کافیست با مراجعه به سایت آن، حوزه فعالیتی را پیدا کرد؛ حتی سایت کوین مارکت کپ نیز در صفحه هر رمزارز، حوزه فعالیتی آنها را مشخص میکند.
بعد از قرار دادن پروژه در دسته مشخص، زمان بررسی اهداف و نقشه راه پروژه است. در قدم اول باید با بررسی سایت و یا حتی رسانههای پروژه اهداف آن را شناسایی کرده و با رقبا مقایسه کنیم. سپس باید به پاسخ این سوالات پرداخت :
اهداف و نقشه راه (roadmap) این پروژه چیست و چه مشکلی را بر طرف میکند؟
چه تیمی بر روی توسعه پروژه فعالیت میکند؟ آیا توانایی عملی کردن ادعاهای خود را دارند؟
آیا پروژه محصول کاربردی دارد یا فعلاً تنها در مرحله بازگو کردن اهداف و ادعاهای خود است؟
پروژه چه مزیتی نسبت به رقبای خود دارد؟
پاسخ این سوالات را میتوان در سایت رسمی پروژه و وایت پیپر آن پیدا کرد. در تحلیل بنیادی باید به دنبال مزیتهای جدید باشید؛ پروژهای که مزیت جدیدی ارائه ندهد و یا مشکل جدید را حل نکند، نمیتواند آینده خیلی روشنی داشته باشد. از طرفی دیگر پروژه باید محصول عملی و کاربردی داشته باشد؛ برای مثال بلاکچینی که ادعا پردازش و نهایی سازی تراکنشها در کمتر از 0.5 ثانیه را دارد، باید بتواند این کار را انجام داده و اثبات کند. در دنیای فناوری بخصوص حوزه بلاکچین، پروژههای زیادی با دید بلند پروازانه ایجاد میشوند اما در عملی کردن اهداف خود موفق نشده و پروژه شکست میخورد؛ پس در انتخاب خود حتماً توجه داشته باشید پروژه ادعای خود را عملی کرده باشد و یا حداقل بتواند آن را عملی کند.
جامعه طرفداران یک پروژه یکی از اساسیترین نقشها را در رشد یک پروژه دارند. پروژهای که از طرف کامیونیتی خود حمایت نشود نمیتواند رشد قیمتی تجربه کند؛ در نتیجه در تحلیل یک پروژه باید میزان کامیونیتی آن را نیز بررسی کنید و برای بررسی این مورد بهترین جا شبکههای اجتماعی است. با بررسی شبکههای اجتماعی پروژهها و البته تعامل کاربران با آنها میتوان دیدگاه مناسبی در رابطه با حمایت کاربران از یک پروژه داشته باشید. البته با بررسی شبکههای اجتماعی میتوانید متوجه شوید کدام پروژهها بیشتر مورد توجه کاربران قرار دارد و از از آنجایی که این توجه، فشار خرید ایجاد میکند میتوانید دیدگاه مناسبی در رابطه با پروژههای ترند داشته باشید. یک تحلیلگر فاندامنتال باید همیشه فعالیت مستمر در شبکههای اجتماعی داشته باشد تا بتواند دیدگاه کاربران و میزان حمایت آنها نسبت به پروژههای مختلف را شناسایی کند.
شبکه اجتماعی توییتر میتواند بهترین شبکه اجتماعی برای تحلیلگران فاندامنتال باشد تا بتوانند در بازار رمزارزها بروز باشند.
یکی از پر اهمیتترین فاکتورها در تحلیل فاندامنتال میزان عرضه و تورم یک رمزارز است که متاسفانه اکثر تحلیلگران تازه کار به این نکته بیتوجهی میکنند. هر رمزارزی یک میزان عرضه مشخص دارد و به این میزان عرضه، تورم آن رمزارز گفته میشود. برای مثال در بلاکچین بیتکوین با ایجاد هر بلاک جدید 6.25 واحد ارز بیت کوین جدید عرضه میشود که در سال چیزی حدود 328500 واحد میشود؛ این میزان کمتر از 2 درصد از کل عرضه به حساب میآید. میزان عرضه درواقع تورم آن را نشان میدهد (البته در هاوینگ بعدی این میزان نصف خواهد شد) که میزان کمتر از 2 درصد نشاندهنده میزان تورم پایین و مناسب بیت کوین است؛ اما برخی از پروژهها تورم سالیانه بالایی دارند (برای مثال 50-60 درصد) که این میزان میتواند برای آینده آن رمزارز خطرناک باشد.
میزان عرضه و تورم بالا باعث افزایش عرضه و در نتیجه فشار فروش یک رمزارز میشود؛ پس در نتیجه باید دقت داشته باشید پروژهای که در حال سرمایه گذاری بر آن هستید میزان عرضه بالایی نداشته باشد.
البته این نکته را نیز در نظر داشته باشید برخی رمزارزها با قابلیت استیک کردن و دریافت پاداش دارند؛ در چنین پروژههایی باید میزان عرضه را از درصد پاداشی که به شما میدهد کم کنید تا تاثیر واقعی عرضه پروژه بر سرمایه خود را محاسبه کنید.
قدم آخر مقایسه پروژه با رقبا و ارزش گذاری پروژه است. رقبای یک پروژه در اصل پروژههایی هستند که اهداف مشابهی با آن دارند و در یک حوزه فعالیت میکنند؛ مقایسه دو پروژه از یک حوزه فعالیتی، با توجه به معیارهای مهم در آن حوزه صورت میگیرد.
برای مثال در مقایسه دو صرافی غیر متمرکز، حجم معاملاتی، تعداد کاربران، میزان عرضه توکن بومی صرافی، میزان کارمزدها، میزان درآمد (REVENUE) و... مقایسه میشوند. در مقایسه دو بلاکچین لایه یک معیارهایی از جمله توان پردازشی، مدت زمان مورد نیاز برای نهایی شدن یک تراکنش (TTF)، تعداد تراکنشی که در یک ثانیه پردازش میشود (TPS)، تعداد آدرسهای فعال، تعداد تراکنشهای روزانه، مکانیزم اجماع، میزان امنیت شبکه، میزان تمرکز زدایی، میزان عرضه ارز بومی و... مورد بررسی قرار میگیرد. در مقایسه دو شبکه لایه دو نیز بررسی عواملی از جمله میزان مقیاسپذیری، نحوه ارث بری امنیت از شبکه لایه یک، میزان تمرکز زدایی، تعداد آدرسهای فعال، تعداد تراکنشها، میزان کارمزدها، وابستگیهای موجود در یک شبکه و... اهمیت بالایی دارند.
پس از مقایسه پروژه با رقبای خود، زمان ارزش گذاری است؛ برای ارزش گذاری یک پروژه باید مزایا آن را با رقبا مقایسه کنیم و با توجه این مقایسه و البته ارزش بازار رقبا، برای آن پروژه یک ارزش نسبی تخمین بزنیم. در ارزش گذاری ابتدا تواناییها و پتانسیل یک پروژه را شناسایی میکنیم آن را با رقیا مقایسه میکنیم و بر این اساس پروژه را ارزش گذاری میکنیم؛ البته در نظر داشته باشید تواناییها و پتانسیل یک پروژه کمییت مشخص برای تعیین ندارند و معیارهای نسبی هستند. برای مثال فرض کنید در حال مقایسه یک پروژه در یک دسته خاص هستیم؛ رقبای این پروژه یک ارزش بازار (market cap) مشخص دارند و با بررسی پروژه با رقبای موجود در آن حوزه، میتوانیم یک ارزش بازار برای پروژه مورد نظر تخمین بزنیم که این ارزش بازار همان ارزش پروژه مورد نظر است.
محاسبه ارزش واقعی یک پروژه میتواند در انتخاب ارز مورد نظر برای سرمایه گذاری بسیار مفید باشد.
پس از مشخص کردن ارزش واقعی یا همان ارزش گذاری یک پروژه، باید این میزان را با مارکت کپ پروژه مقایسه کنیم. اگر ارزشی که ما برای آن در نظر گرفتیم بالاتر از مارکت کپ آن باشد، به این معناست که پروژه میتواند پتانسیل رشد داشته باشد. اما اگر این میزان پایینتر از مارکت کپ باشد یعنی ارزش پروژه فراتر از ارزش ذاتی آن است و ارزش سرمایه گذاری ندارد. (در ادامه مارکت کپ را کامل بررسی کردیم)
برخلاف ذهنیت خیلی از سرمایه گذاران، هر پروژه خوبی ارزش سرمایه گذاری ندارد؛ در سرمایه گذاری ما به دنبال پروژههایی هستیم که زیر ارزش واقعی خود قرار دارند. برای مثال ممکن است پروژهای که نسبت به رقیب خود تواناییهای بیشتری ندارد اما به دلیل ارزش بازار بسیار پایین آن گزینه مناسبتری برای سرمایه گذاری باشد. از طرفی دیگر ممکن است یک پروژه خوب ارزش بازار بسیار بالایی داشته باشد (بالاتر از ارزش واقعی)؛ در این شرایط دیگر برای سرمایه گذاری در آن پروژه دیر است و این پروژه ارزش سرمایه گذاری ندارد. هنگام سرمایه گذاری مخصوصاً هنگام سرمایه گذاری در بازار ارزهای دیجیتال، فارغ از تواناییهای هر پروژه باید بر روی ارزهایی سرمایه گذاری کنیم که بیشترین پتانسیل رشد (نسبت توانایی به ارزش بازار) را داشته باشند.
تا اینجای مقاله یک ذهنیت درست نسبت به تحلیل بنیادی پیدا کردیم و مسیر تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال را آموزش دیدیم. اما معیارها و شاخصهای زیادی در این نوع تحلیل وجود دارد که باید با آنها آشنا شویم و کاربرد آنها را در تحلیل بنیادی بدانیم تا بتوانیم پروژهها را دقیقتر بررسی کنیم. در ادامه به بررسی تعداد از این موارد خواهیم پرداخت.
یکی از معیارهایی که در بررسی تمام رمزارزها حائز اهمیت است ارزش بازار یا همان مارکت کپ است. مارکت کپ درواقع قیمت یک رمزارز ضرب در تعداد ارزهای در گردش آن است. برای مثال اگر قیمت یک رمزارز 3 دلار و تعداد ارزهای در گردش آن 100 میلیون واحد باشد، ارزش بازار آن رمزارز برابر با 300 میلیون دلار خواهد بود. ارزش بازار هر پروژه باید متناسب با تواناییها و مزایا آن پروژه باشد؛ اگر به نسبت تواناییها ارزش بازار پایینتر باشد پس پروژه زیر ارزش ذاتی قرار دارد و ارزش سرمایه گذاری دارد. در صورتی که مارکت کپ فراتر از ارزشی که تواناییهای یک پروژه دارد باشد، به اصطلاح Overvalue هست و ارزش سرمایه گذاری ندارد.
پروژههای بلاکچینی معمولاً یک Hardcap دارند که نهایت میزان عرضه آن رمزارز را نشان میدهد (برای مثال برای بیت کوین 21 میلیون واحد است) و بخشی از این میزان عرضه میشود (برای بیت کوین برابر با 19.4 میلیون واحد است) و باقی میزان به مرور عرضه شده و به عرضه در گردش (Circulating supply) اضافه میشود.
برخلاف مارکت کپ که به ارزش بازار ارزهای عرضه شده اشاره دارد، میزان FDV به ارزش بازار یک پروژه در شرایط عرضه کامل اشاره میکند. فرض کنید قیمت یک رمزارز 3 دلار است و میزان کل موجودی قابل عرضه آن (max supply) برابر با 150 میلیون واحد است اما اما حال حاضر تنها 100 میلیون واحد از آن عرضه شده و در گردش است. در این شرایط مارکت کپ برابر با 300 میلیون دلار و FDV برابر با 450 میلیون دلار خواهد بود.
میزان FDV با توجه به آن که به ارزش کل پروژه اشاره دارد، شاخص بهتری نسبت به شاخص مارکت کپ، برای سنجش ارزش (قیمت کل) یک پروژه است؛ برای مقایسه دو پروژه بهتر است FDV آنها را با یکدیگر مقایسه کنید.
میزان TPS مخفف عبارت Transaction per second به معنای تعداد تراکنش بر ثانیه است و در بررسی میزان مقیاس پذیری و توان پردازشی شبکههای بلاکچینی کاربرد زیادی دارد. به تعداد تراکنشهایی که یک بلاکچینن به طور متوسط میتواند در یک ثانیه تایید کند میزان TPS گفته میشود. میزان بالای TPS میتواند امتیاز مثبت برای یک شبکه بلاکچینی باشد و هرچقدر این میزان بالاتر باشد، میتواند نشاندهنده مقیاس پذیری بالاتر آن بلاکچین باشد.
تعداد کاربران در پروژههای بلاکچینی درواقع همان تعداد مشتریان آنهاست و اهمیت بسیار بالایی در روند رشد یک پروژه دارد. میزان DAU مخفف عبارت Daily acctive users به معنای کاربران فعال روزانه است و تقریباً در تحلیل تمام پروژهها کاربرد دارد. هرچقدر میزان DAU در یک پروژه بالاتر باشد، نشان دهنده کاربرد گستردهتر آن است و یک امتیاز مثبت به حساب میآید.
میزان کل دارایی قفل شده یا همان میزان TVL (مخفف عبارت Total value locked) هم در شبکههای بلاکچینی و هم در پروژههای فعال در حوزه دیفای کاربرد دارد، اما جنس هر کدام متفاوت است. شاخص TVL به میزان دارایی اشاره دارد که بر بستر یک پروژه یا یک بلاکچین قفل شده است. برای مثال در صرافیهای غیر متمرکز، مجموع داراییهایی که در استخرهای نقدینگی آن قرار میگیرد میزان TVL پلتفرم را مشخص میکند و یا در پلتفرمهای وام دهی، کل میزان دارایی که در جهت ارائه وام قرار گرفته است میزان TVL آن پروژه را تایین میکند. اما در شبکههای بلاکچینی کمی متفاوت است؛ بر بستر هر بلاکچین تعداد زیادی پلتفرم توسعه یافته است و مجموع کل دارایی قفل شده در پلتفرمهای سوار بر یک بلاکچین، میزان TVL آن شبکه را مشخص میکند. پس مشخص است که مقایسه TVL یک پلتفرم دیفای با TVL یک بلاکچین کار منطقی و درستی نیست و هر پروژه باید با رقبا و پروژههای فعال در حوزه خود مقایسه شود.
هرچقدر این میزان در یک پروژه بالاتر باشد، میتواند ارزش، اعتبار و میزان خدماتی که آن پلتفرم میتواند ارائه دهد را بالاتر ببرد.
کل دارایی تحت نظارت یا همان TVS (مخفف عبارت Total value secured) عمدتاً در اوراکلها کاربرد دارد. اوراکلها دادههای خارج از زنجیره بلاکچینی را وارد شبکههای بلاکچینی میکنند و این دادهها نقش حیاطی در عملکرد و امنیت پلتفرمهایی که از اوراکلها استفاده میکنند دارد. مجموع میزان داراییهایی که با دادههای ارائه شدن توسط یک اوراکل ارتباط مسقیم دارند و امنیت خود را از این طریق حفظ میکنند، میزان TVS آن اوراکل را تعریف میکنند.
برای مثال میزان دارایی قرار گرفته در استخرهایی از صرافی یونی سواپ که دادهها مورد نیاز خود را از اوراکل Chain link دریافت میکنند، جزو TVS اوراکل چین لینک به حساب میآیند.
میزان درآمد نقش اساسی در تمام کسب و کارها دارد از آنجایی که پروژهای بلاکچینی نیز درواقع نوعی کسب و کار هستند، بررسی میزان درآمد (Revenue) آنها اهمیت بسیار بالایی دارد. پروژهای که درآمد مناسبی داشته باشد پتانسیل و انگیزه بیشتری برای توسعه دارد و سرمایه گذاری در چنین پروژههایی میتواند منطقی باشد. در نظر داشته باشید میزان درآمد هر پروژه را باید به نسبت ارزش بازار کاملاً عرضه شده (FDV) آن مقایسه کنید. پروژهای که به نسبت ارزش بازار خود درآمد خوبی داشته باشد میتواند گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری باشد.
این مقاله در روزهای آینده مجدد آپدیت خواهد شد و اطلاعات بیشتری قرار خواهد گرفت
دیدگاه شما با موفقیت ثبت شد
نحوه دریافت ایردراپ تراست ولت (Trust wallet)
1401/11/01
آموزش ایردراپ آپتیمیزم Optimism
1401/11/01
آموزش شرکت در ایردراپ SEI
1402/05/16
توکنیزه کردن داراییها به زودی تعاملات اقتصادی را تغییر خواهد داد؛ از بیمه تا کشاورزی و املاک!
1402/07/09
تأخیر یک ساله برای بازپرداخت خسارت طلبکاران صرافی Mt. Gox
1402/07/09
راه اندازی ربات چت هوش مصنوعی توسط متا برای مقابله با ChatGPT
1402/07/09
با کاهش شدید گس فی، عرضه اتریوم دوباره افزایش یافته است
1402/07/09
همکاری جذاب Google Cloud با شبکه Polygon
1402/07/09
شماره موبایل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *